کورونابینا

کورونابینا

 

سرمست از یک دشت شب بو کورونا بینا شدم

از نیستی تا هستیِ او کورونا بینا شدم

 

گنجشک های کوچه فهمیدند انسان جاهل است

در چنگ گرگی مثل آهو کورونابینا شدم

 

با شعرهای مبهم تو دست را پر کرده ام

با فتنه های چشم و ابرو کورونابینا شدم

 

هر سال یک احساس نو عرفان نو انسان نو

امسال با یک شهر جادو کورونابینا شدم

 

نوروز اینبار این پیام تلخ را با دشت خواند

با تیغ خصم و خلق بد خو کور و نابینا شدم

 

مثل درختی در تماشای تبر های جنون

مثل کویری در تکاپو کورونابینا شدم

 

من پستی دشمن نمی دیدم به چشم ساده ام

در این نبرد روی در رو کورونا بینا شدم

 

من کور بودم کورونا آموختم بینا شوم

 سوی خدا این سوی و آنسو کورونا  بینا شدم

 

شعر از : محمد حسین داودی

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: گلاریشامحمد حسین داودیبازرانglarisha
[ دو شنبه 4 فروردين 1399 ] [ ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]

پیوندها


سلام دوست خوبم

 

 گلاریشا محمد حسین داودی  glarisha  برای تبادل لینک

اینجا آدرس خودتو بنویس

ممنون از حضور گرمت