تو بر این دشت شاهدی
با بوی خاک دم زده از دیر باستان با خون تازه ، پر شده در کاسه زمان
همرنگ بیرقی که فرو مانده بر زمین از لاله ای دمیده به صحرای بازران
باچشمهای دوخته بر دست مادری شب را دخیل بسته به دیوارجمکران
ازسینه ای که سوخته و دست خسته ای در انتظار غمزده تا عمق بیکران
مستانه پرکشیدیو تا هست مانده ای برتپه های روشن و بر عرش لامکان
آری توشاهدی توبر این دشت شاهدی تو،شاهدی به رنج دیارت درآسمان
رنج است . این نبود تو رنج است رفتنت
درد است ارغوانی و خون است در جهان
هرگز . برای یاد تو هرگز تمام نه . باشد که ناتمام تو در یادماندگان
شعر از : محمد حسین داودی
به افتخار تمامی شهدا مخصوصا شهدای منطقه فامنین و بازران
موضوعات مرتبط:
برچسبها: شهداشهدای فامنینبازران
[ 24 / 12 / 1398 ] [ 14:40 ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]